عزیزانم! اگر شبانهروز شکرگزار خدا باشیم که نعمت اسلام و امام را به بما عنایت فرموده، باز هم کم است.
آگاه باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل، تنها چارهساز ماست. ...بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست.
همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید. اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله (ع) و شهدا بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است.
همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید که سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح و وارث حضرت ابوالفضل (ع) برای اسلام بار بیایند.
مشخصات ذوالقرنین
نام ذوالقرنین در قرآن در دو مورد آمده است، و داستان او به طور فشرده در سوره کهف در ضمن 16 آیه (از آیه 83 تا 98) ذکر شده است.
درباره این که ذوالقرنین چه کسى بوده، مطالب گوناگونى گفته شده است، مانند:
1 - او همان اسکندر مقدونى است که فتوحات بسیار نمود، و کشورهاى بسیار را در زیر سلطه خود آورد.(1005)
2 - یکى از پادشاهان یمن بود، که به عنوان تُبَّع خوانده مىشد، که جمع آن تبایعه است(1006) طبق این نظریه سد معروف مأرب که در یمن بود از ساختههاى او است.
3 - سومین و جدیدترین نظریه این که ذوالقرنین همان کورش کبیر است(1007) که پانصد و سى سال قبل از میلاد مىزیست.
نظریه اول و دوم داراى مدرک قابل ملاحظهاى نیست، قرائن و دلائل، نظریه سوم را تایید مىکنند.(1008) بنابراین با توجه به این نظریه(1009) داستان ذوالقرنین را پى مىگیریم.
اما این که به او ذوالقرنین (صاحب دوقرن) مىگفتند، باز مطالب گوناگون گفته شده است مانند:
1 - زیرا او دو قرن زندگى و حکومت کرد.
2 - زیرا به شرق و غرب عالم که به تعبیر عرب دو شاخ خورشید است رسید.
3 - زیرا دو طرف سر او برآمدگى مخصوصى بود.
4 - زیرا تاج او داراى دو شاخ بود.
ذوالقرنین از نظر قرآن داراى ویژگىهاى برجسته زیر است:
1 - خداوند اسباب پیروزىها را در همه ابعاد، در اختیار او گذاشت.
2 - او سه لشگرکشى مهم کرد، نخست به غرب، سپس به شرق، و سرانجام به منطقهاى در شمال که داراى تنگه کوهستانى است، او در هر یک از این سفرها با اقوامى برخورد نمود.
- او مردى با ایمان، عادل و مهربان و یار نیکوکار و دشمن ظالمان بود، از این رو مشمول عنایات خاص خداوند گردید.
4 - او نیرومندترین و مهمترین سدها را که در آن از آهن و مسؤولیت زیاد استفاده شده بود، به عنوان دژ، براى کمک به مستضعفان ساخت، بیشتر به نظر مىرسد که این سد در سرزمین قفقاز، میان دریاى خزر و دریاى سیاه، بین سلسله کوههاى آن جا همچون یک دیوار بوده است.
5 - در قرآن چیزى که صراحت بر پیامبرى او داشته باشد نیست، ولى تعبیراتى دیده مىشود که از علائم پیامبرى او خبر مىدهد، در روایات اسلامى به عنوان عبد صالح معرفى شده است.
6 - دو قوم وحشى یأجوج و مأجوج که در منطقه شمال شرقى زمین در نواحى مغولستان سکونت داشتند و داراى زاد و ولد زیاد بودند، موجب هرج و مرج مىشدند، و براى حکومت کورش باعث مزاحمتها گشتند، و چنین به نظر مىرسد که مردم قفقاز هنگام سفر کورش به آن منطقه، از کورش تقاضاى جلوگیرى از قتل و غارت آنها را کردند، و او نیز براى جلوگیرى از آنها به ساختن سد معروف ذوالقرنین اقدام نمود.(1010)
7 - از امام صادق علیهالسلام نقل شده: چهار نفر بر تمام دنیا حکومت کردند، دو نفرشان از مؤمنان بودند که عبارتند از: سلیمان و ذوالقرنین، و دو نفرشان از کافران بودند که عبارتند از نمرود و بخت النصر.(1011)
منابع :
1005 - کامل ابن اثیر، ج 1، ص 278.
1006 - المیزان، ج 13، ص 414.
1007 - کامل در این باره به نام ذوالقرنین با کورش کبیر منتشر شده است.
1008 - دانشمند محقق ابوالکلام آزاد که روزى وزیر فرهنگ کشور هند بود، با تحقیقات کافى، همین نظریه را انتخاب نموده است، علامه طباطبایى پس از نقل و بررسى گفتار ابوالکلام آزاد، مىگوید: گر چه این نظریه از بعضى از جهات خالى از اشکال نیست، ولى از همه نظریهها به قرآن منطبقتر است (المیزان، ج 13، ص 426).
1009 - کورش کبیر که به زبان فرانسه سیروس نامیده مىشود، در سال 529 سال قبل از میلاد به روایتى در جنگهاى مشرق کشته شد، و به روایتى در پاسارگاد فارس در 134 کیلومترى شیراز، 77 کیلومترى تخت جمشید فوت کرد، قبرش اکنون در همانجا معروف و مشهود است، و همین قبر بیانگر آن است که روایت دوم نزدیکتر به واقع است (دائرة المعارف یا فرهنگ دانش و هنر، ص 761) کورش کبیر سر سلسله پادشاهان هخامنشى، نخستین پایتخت خود را در چمنزارهاى پهناور پاسارگاد بنابراین نهاد.
1010 - اقتباس و تلخیص از تفسیر نمونه، ج 12، ص 524؛ 552، مجمع البیان، ج 6، ص 490.
1011 - سفینة البحار، ج 1، ص 60 (واژه بخت).
مرحوم بحرانی در صفحه 16 غایة المراد از جلد یک فرائد السمطین فی فضائل المرتضی و البتول و السبطین از رسول خدا صلی اله علیه و آله نقل کرده : زمانی که خدای تعالی آدم ابوالبشر را خلق نمود از روح خود در او دمید ، آدم علیه السلام به جانب راست عرض نظر کرد ، در این هنگام پنج شبح نورانی را دید که در حال رکوع و سجودند . حضرت آدم گفت: بار پروردگارا ! آیا کسی را قبل از من از خاک آفریده ای ؟ ! حقتعالی فرمود : نه یا آدم . گفت : پس این پنج نفری را که می بینم به هیئت و شکل منند ، کیانند ؟!
حقتعالی فرمود:این پنج نفر از نسل تو هستند ، اگر آنان نبودند تو را نمی آفریدم . اینان پنج تنی هستند که نامشان از نام من گرفته شده است ، اگر آنان نبودند نه بهشت و جهنم را می آفریدم و نه عرش و نه کرسی ونه آسمان و زمین و نه فرشتگان و انس و جن را ، پس من محمودم و این محمد (صلی الله علیه و آله ) و من عالی هستم و این علی است و من فاطرم و این فاطمه است و من احسانم و این حسن است و من محسنم و این حسین است. به عزتم سوگند هرز کسی به اندازه ذره ای از دانه خردلی دشمنی یکی از اینان را دارا باشد، او را داخل آتش می نمایم و از کسی پروایی هم ندارم.
یا آدم ! اینان برگزیده های منند که هب ولایت و شفاعت اینان مردم را نجات می دهم و به غضب و دشمنی افراد با اینان آنها را هلاک می گردانم ، هرگاه به سوی من حاجتی داشتی پس به اینان توسل بجوی.
آنگاه رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود:« نَحنُ سَفینَةُ النِّجاةِ مَن تَعَلَّقَ بِها نَجی وَ مَن حادَّ عَنها هَلَکَ ، فَمَن کانَ لَهُ اِلَی اللهِ حاجَةً فَلیَسئَل بِنا اَهلَ البَیتِ:
ماییم کشتی نجات ، کسی که به آن تمسک جست نجات پیدا می کند و کسی که از آن جدا شود هلاک می شود ، پس کسی که برای او حاجتی به سوی خدا هست ، پس به وسیل? ما اهلبیت باید حاجتش را درخواست نماید.
ملا محسن فیض کاشانی در علل الشرایع از حضرت صادق علیه السلام روایت کرده که روزی امام حسین علیه السلام به یاران خویش فرمود:
ای مردم! خداوند بندگان را نیافرید مگر برای آنکه او را بشناسند و پس از شناخت ، او را بپرستند و پس از پرستش او از عبادت دیگران بی نیاز گردند .
مردی پرسید : ای پسر پیامبر ! پدر و مادرم به فدایت شناخت خدا چیست ؟
فرمود: این است که اهل هر زمانی امام خویش را بشناسند آن امامی که پیروی از او بر همه ضروری می باشد.