امام سجاد صلوات الله علیه بر مصیبت پدرش بیست سال گریست . هیچ وقت طعامی به محضر او نیاوردند مگر آن که چشمهایش پر از اشک گردید.
روزی یکی از غلامانش گفت: یابن رسول الله (ص) آیا وقت تمام شدن غصه ات نرسید؟!
امام فرمود : وای برتو ، یعقوب پیامبر دوازده پسر داشت ، خداوند یکی را از پیش او برد ،چشمهایش از کثرت گریه سفید و نابینا گردید ، موی سرش سفید شد ، پشتش خم گردید ، با آن که پسرش در دنیا زنده بود . اما من با دو چشمم دیدم که پدرم و برادرم و عموهایم و هفده نفر از خانواه ام در کنار من به خون غلطیده بودند . اما من با دو چشمم دیدم که پدرم و برادرم و عموهایم و هفده نفر از خانواده ام همه در کنار من به خون غلطیده بودند.چطور اندوه من تمام شود ؟!!
سیر الائمه : ج 3 ، ص 195